English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5597 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chest roll U چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fullest U چرخیدن ژیمناست
full U چرخیدن ژیمناست
split lean U پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
stationary state U حالت ایستاده
quasi stationary state U شبه حالت ایستاده
to set U گذاشتن [در حالت ایستاده]
offhand position U حالت ایستاده در تیر اندازی
to set U جای دادن [در حالت ایستاده]
kick turn U دور زدن در حالت ایستاده
dish rag U حالت افقی بدن ژیمناست درامتداد چوب موازنه
jackson haines spin U چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
vertical retort tar U قطران کورههای ایستاده قطران قرعهای ایستاده
bow wave U موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
to fall down U بروی درافتادن
to eat the leek U بروی مبارک خودنیاوردن
the men were locked out U در را بروی کارگران بستند
theatricalize U بروی صحنه اوردن
cross U قلم کشیدن بروی
crosser U قلم کشیدن بروی
crosses U قلم کشیدن بروی
crossest U قلم کشیدن بروی
You are most welcome . U قدمتان بروی چشم
epigynous U واقع بروی تخمدان برمادگی
To drow ( pull ) a gun on some one . U بروی کسی اسلحه کشیدن
Where do you want to go this time of night ? U این وقت شب کجا می خواهی بروی ؟
Dont let on that you know. U بروی خودت نیاور که موضوع رامیدانی
I forbid you to go . Heaven help you if you go ! U اگر رفتی نرفتی ! ( مبا دا بروی )
He closed the door against the peace agreement. U تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
zonate U واقع بروی یک خط مانند بعضی ازهاگهای چندتایی
sisyphus U سیسیفوس که محکوم به غلتاندن سنگی بروی کوه بود
static U ایستاده
standing U ایستاده
brooches U گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
brooch U گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
offhand U تیراندازی ایستاده
stalled tank U تانک ایستاده
standee U شخص ایستاده
standing start U استارت ایستاده
stationary U لایتغیر ایستاده
upright spin U چرخش ایستاده
on stilts U بالا ایستاده بل
semierect U نیمه ایستاده
he is on his legs U بر پا ایستاده است
stationary wave U موج ایستاده
standing wave U موج ایستاده
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
gymnast U ژیمناست
gymnasts U ژیمناست
stand up U روی پا ایستادن ایستاده
statically U در حال ایستاده یا ساکن
standup goalie U دروازه بانی ایستاده
erectly U بطور ایستاده یا عمودی
perpendicular U ستون وار ایستاده
stand-up U روی پا ایستادن ایستاده
power form U تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
I was standing at the street corner . U درگوشه خیابان ایستاده بودم
step through method U تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
corner-post U [پایه ایستاده در سنگ نبش]
leaps U جهش ژیمناست
leaped U جهش ژیمناست
leap U جهش ژیمناست
neoclassical economics U در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
pointsman U عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
landing U فرود ژیمناست به زمین
half circle U چرخش نمیدایره ژیمناست
stutz U عقبگرد جلو ژیمناست
tumbler U ژیمناست زمینی کار
landings U فرود ژیمناست به زمین
cut U درو زدن ژیمناست
stag leap U پرش پا باز ژیمناست
tumblers U ژیمناست زمینی کار
cuts U درو زدن ژیمناست
straddle vault U پرش پا باز ژیمناست
witness stand U محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
ashlering U [مجموعه ای از سنگ های ساختمانی کوتاه و ایستاده]
double U دوبار چرخش کامل ژیمناست
monkey hang U اویزان شدن ژیمناست با یک دست
doubled up U دوبار چرخش کامل ژیمناست
doubled U دوبار چرخش کامل ژیمناست
toe stand U ایستادن ژیمناست روی نوک پا
croup U انتهای خرک نزدیک ژیمناست
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
the taxis are on their rank U اتومبیلهای کرایهای درایستگاه خود ردیف ایستاده اند
dismounting U پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
dismounts U پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
muscle up U بالاکشیدن بکمک نیروی عضلانی ژیمناست
single leg balance U حرکت تعادلی بدن ژیمناست روی یک پا
support U تکیه بدن ژیمناست روی دستها
dismount U پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
swing half turn U تاب بدن ژیمناست با نیم پیچ
spots U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
spot U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
english hand balance U بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
upper arm hang U اویزان شدن ژیمناست روی کتفها
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
vorticel U جانور ذره بینی حلقهای شکل که در اب ایستاده زندگی میکند
joystick U با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
joysticks U با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
planche U وضع افقی بدن ژیمناست روی دستها
swan scale U تعادل ژیمناست روی یک پاروی چوب موازنه
near side U سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
mag U ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
mags U ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
wraparound U چرخش 063 درجهای ژیمناست ازبالای ناحیه ران
extend U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
extending U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
coffee grinder U حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
coffee grinders U حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
extends U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
end on U سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
stockli U حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو
redbreast U پرنده سینه سرخ سینه سرخ
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
roll up U چرخیدن
turn U چرخیدن
slue U چرخیدن
spins U چرخیدن
spin U چرخیدن
turns U چرخیدن
rotates U چرخیدن
revolved U چرخیدن
revolves U چرخیدن
rotate U چرخیدن
swing U چرخیدن
swings U چرخیدن
reel U چرخیدن
reeled U چرخیدن
reeling U چرخیدن
reels U چرخیدن
heels U چرخیدن
windmills U چرخیدن
windmill U چرخیدن
to be in a whirl U چرخیدن
revolve U چرخیدن
to turn round U چرخیدن
twirls U چرخیدن
twirling U چرخیدن
twirled U چرخیدن
twirl U چرخیدن
heel U چرخیدن
rotated U چرخیدن
wheels U چرخیدن
wheeling U چرخیدن
wheel U چرخیدن
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
trundling U گشتن چرخیدن
trundles U گشتن چرخیدن
twist U پیچاندن چرخیدن
trundle U گشتن چرخیدن
twists U پیچاندن چرخیدن
change spin U چرخیدن با تغییر پا
turn U گشتن چرخیدن
turns U گشتن چرخیدن
turns U چرخیدن تاباندن
trundled U گشتن چرخیدن
birr U صدای چرخیدن
twisting U پیچاندن چرخیدن
turn U چرخیدن تاباندن
whiz U مثل فرفره چرخیدن
whirl U چرخ دادن چرخیدن
wry U کنایه امیز چرخیدن
run around in circles <idiom> U دور خود چرخیدن
whirl U چرخیدن گردش سریع
orbits U چرخیدن به دور یک مدار
trill U چرخیدن روان شدن
orbited U چرخیدن به دور یک مدار
orbit U چرخیدن به دور یک مدار
wryly U کنایه امیز چرخیدن
purl U مثل فرفره چرخیدن
purled U مثل فرفره چرخیدن
purling U مثل فرفره چرخیدن
trills U چرخیدن روان شدن
Recent search history Forum search
1 if there's any justice
1incentive
1affixation
1من میخواهم بگویم پایت را خم نکن
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1مرض سینه وبغل
1skirts
1حالت خوبه
1'no'said oliver,with an"ask me,ask me!"look on his face
2encapsulate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com